خرماپزون دور از وطن...
توی خونه نشستم و گل پسر هم در خواب ناز بسر میبره ، همسری سرکاره و منم مشغول تایپ کردن ... بنظر همه چی عالی میرسه... اما یه جای کار میلنگه اونم گرمای هواست والله فکر نمی کردم اینقدر اینجا هوا گرم بشه ، از بسکه همیشه ی خدا داره بارون میاد و ابره و هوا سرده، اما نه ، اینجا هم گرم میشه اونم بدجور ...یاد خرما پزون تو شهر خودمون افتادم . البته خوبی شهر ما اینه که با کمک کولر و دیگر وسایل سرمایشی میشه جون سالم بدر برد، اما امان از اینجا که هرچی داری از لباس بگیر تا وسایل توی خونه در راستای گرم کردنه. خلاصه اینکه من و پسری داریم شر شر عرق میریزیم... این روزا مشغول مطالعه و بالا بردن اطلاعاتم راجع به بچه داری هستم ، صد البته با کمک دوستان مجاز...
نویسنده :
مریم
20:18