برهانبرهان، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 23 روز سن داره
بهاربهار، تا این لحظه: 8 سال و 7 ماه و 5 روز سن داره

اندر احوالات گل پسر و مامانش

چشمهایش...

1393/3/7 18:53
نویسنده : مریم
149 بازدید
اشتراک گذاری

دیروز که با برادرزاده ام  صحبت می کردم ، می گفت عمه چشم های پسری خیلی شبیه چشمهای خودته. جالبه که تا الان به این قضیه دقت نکرده بودم، وقتی اینو گفت ته دلم غنج کرد. همیشه دوست داشتم که حالت چشمهای برهان شبیه من بشه، حالا نه اینکه من چشمهای قشنگی داشته باشم ، نه اتفاقا بنظر خودم چشمهای درشت و زیبایی ندارم ، اما همش دلم می خواست اگه قرار یه چیز پسری شبیه من باشه اون چشماش باشه، شایدم خودخواهی باشه ... شیطان

خیلی نگاه کردن توی چشمهای پسرکم رو دوست دارم ، یه جور معصومیت و بی گناهی و مهربونی و در عین حال هوش و ذکاوت و شیطنت رو میشه دید. 

این روزا بعضی وقتا احساس دلتنگی می کنم ، برای وقتی که پسری تازه بدنیا اومده بود و یا یک ماهش بود و یا بعدش تا الان که 5 ماهشه... دلتنگ اون حس زیبایی میشم که وقتی توی بغلم بود احساس می کردم ، حس ناب مادر بودن...حس تازه ی عاشقی... انگار تمام زندگیم دنبال این حس بودم ، یه حسی از جنس خدا، مهربون و پاک...

از هر بار بیدار شدن تو شب و پوشاک عوض کردن لذت وافر می بردم و هنوز می برم. 

هیچ وقت اون لحضه ای که پسرکم رو برای اولین بار گذاشتن توی بغلم رو فراموش نمی کنم ، تا قبل از اون درد بود و فریاد و بعد ناگهان همه چیز متوقف شد ، انگار زمان ایستاده و فقط من و بچه ام  توی دنیا وجود داریم.گویی همه جا سکوت بود و نور و بعد ناگهان پسر عزیزم گریه کرد و من رو آورد روی زمین ... به خودم گفتم مریم مبارکت باشه مادر شدن ... مبارکت باشه این روح تازه ی خدا در آغوشت...

پسندها (1)

نظرات (0)