خبر آمد خبری در راه است...
سلام به روی ماه همه دوستانی که به اینجا سر میزنن و می خوننش.
خیلی وقته که می خواستم بیام اینجا بنویسم که نمیشد. یه خبر دارم و اونم اینکه یه فرشته کوچولوی دیگه داره به خوانواده کوچولو من اضافه میشه. خدایا شکرت....
هنوز جنسیتش رو نمی دونم که البته فرقی هم نداره جز در خرید وسایل و انتخاب رنگ. راستش شما که غریبه نیستین اولش که فهمیدم یه جوری نمی تونستم با قضیه کنار بیام و دلهره داشتم و فکرم حسابی مشغول شد. آخه اصلا فکر نمی کردم به این زودی دوباره بچه دار بشم. اما چند روز که گذشت دیدم اصلا چه بهتر اینجوری بچه هام با هم بزرگ میشن و همبازی همن و منی که همیشه آرزو داشتم بچه داشته باشم و حالا که خدا لطف کرده و داده جز شکر و خوشحالی هیچ کار دیگه ای نباید بکنم . پس می گم خدایا شکرت و از خودش می خوام که دامن همه ی اونایی که بچه دوست دارن و می خوان رو سبز کنه. آمین یا رب العالمین
این روزها اینجا هوا عالی شده و آفتابی که برای این کشور یعنی بهشت و من و پسرم حسابی از این هوا لذت می بریم و استفاده می کنیم. هر روز با هم میریم پارک نزدیک خونه و کلی بازی می کنیم ، براش یه توپ هم خریدیم که با اون پاهای کوچولوش می افته دنبالش و همینطور گونی گونی قنده که تو دل من و باباش آب میشه.
دیروز دیگه حسابی جو تابستونی بودن منو گرفت و رفتم براش یه جفت دمپایی پلاستیکی خریدم که باهاشون راحت بازی کنه ، از اونا که پشتشون بند داره، خلاصه که پسری هم حسابی خوشش اومد و وقتی برگشتیم خونه هم مجبورم کرد دمپایی ها رو شستم که توی خونه هم بپوشه.
اینم از روزگار ما که با همه ی بالا و پایینش الحمدلله به خوشی و سلامتی میگذره.
خوش باشید و تندرست در کنار خانواده....