برهانبرهان، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 6 روز سن داره
بهاربهار، تا این لحظه: 8 سال و 6 ماه و 19 روز سن داره

اندر احوالات گل پسر و مامانش

کودکانه های قدیمی

1393/5/30 16:04
نویسنده : مریم
197 بازدید
اشتراک گذاری

یکی از دوستان توی وبلاگشون مطلبی در مورد تابستانهای دوران کودکیشون گذاشته بودن که بسیار به دل می نشست و یادآور دوران خوشی و بی خیالی کودکی بود، منم سریعا گفتم تقلب کنم و از خاطرات اون روزها بنویسم، روزهایی که دیگه هیچ وقت برنمیگرده....

ای ننه ، جونم که شما باشی الان رو نبینین که من توی یه شهر بارونی زندگی می کنم،  من دوران بچگیم رو توی یه پارک که اون موقع ها بنظرم خیلی بزرگ بود زندگی می کردم، حتما خیلی تعجب کردین ، اما واقعیت داره من توی پارک  و توی یه کتابخونه بزرگ شدم و همیشه بخاطرش خداوند رو شاکرم ، شاید چون علاقه ام به کتاب خوندن رو ار اون روزها دارم. 

پدرم سرایدار کتابخونه ی کانون پرورش فکری بود و ما توی یه خونه ی کوچیک کنار کتابخونه زندگی می کردیم. من خیلی وقتا توی تمیز کردن کتابخونه به پدرم کمک می کردم، البته چه کمکی هر کتابی که بر می داشتم که گردگیری کنم ، شروع می کردم به خوندن و اصلا فراموش می کردم برا ی چی اونجام...یادش بخیر ، چند بار خوبه مامانم کتاب داستان از زیر کتاب درسی من پیدا کرده باشه؟؟؟ البته خدا رو شکر همیشه بچه ی درسخونی بودم، اما از طرف دیگه عشق تموم نشدنی به کتاب خوندن داشتم، یادمه وقتی کتابهای قصه های مجید هوشنگ مرادی کرمانی رو می خوندم ، هی خود بخود می خندیم و مامانم هم با تعجب به من نگاه می کرد ...شاید فکر می کرد دخترش دیوونه شده...خنده

یادمه کوچیکتر که بودم  بعضی وقتا جایی رو که لونه ی مورچه ها بود پیدا می کردم و یه تیکه چوب یا تخته می ذاشتم روش و یه کم فشار می دادم، بعدش می رفتم و تا چند روزی بهش کاری نداشتم بعدش مثلا 1 هفته یا بیشتر می رفتم سروقتش و اون تیکه تخته رو ، ور می داشتم و یکی از زیباترین صحنه ها رو می دیدم...بله می تونستم خونه ی مورچه ها رو با تمام راه ها و مسیرهایی که درست می کنن ببینم ، حتی جایی رو که تخماشون رو نگهداری می کردن...خلاصه که اینم قسمتی از دوران بچگی و کنجکاوی علمی ما بود، حالا به خودم قول دادم هر وقت پسری بزرگتر شد حتما اینکار رو با هم انجام بدیم که اونم حالش رو ببره. چشمک

واقعیتش خیلی دوست دارم خیلی از کارایی که خودم توی بچگی انجام دادم رو با پسری هم انجام بدم تا براش خاطره های خوب از زمان بچگی بسازم. انشالله که بتونم...فرشته

پ.ن: ادامه دارد......

 

 

 

پسندها (1)

نظرات (0)